به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ کارگاه دانشگاه اخلاق مدار از سلسله نشست های دوره های آموزشی مدیریت بالندگی حرفه ای با ارائه دکتر خسرو باقری استاد تمام دانشگاه تهران در دانشگاه فرهنگیان برگزار شد.
در ادامه گزارشی کوتاه از سخنان دکتر باقری در این کارگاه را می خوانیم؛
این محقق و پژوهشگر فلسفه تعلیم و تربیت گفت: صحبت از بحران اخلاقی در جامعه ما وجود دارد، البته نه اینکه دچار بحران شده ایم اما صدای پای بحران را می شنویم. چه در عرصه های عمومی و چه در عرصه های خاص، مشکلات اخلاقی شدت گرفته است و این همان بحرانی است که باید به فکر آن باشیم.
وی با طرح این پرسش که تعلیم و تربیت چه نقشی در بحران اخلاقی دارد، گفت: این بحران ابعاد مختلفی دارد، اما ما باید بدانیم سهم تعلیم و تربیت در ایجاد و رفع بحران چیست؟ ما می توانیم به بحران دامن بزنیم و نقش آفرین در مهار آن باشیم. معلم و استاد می توانند با صراحت بخشی به اصول ضمنی کارشان در رفع بحران نقش ایفا کنند. ولی ما رفتارهایی داریم که اصول ضمنی در آنها وجود دارد که اصلاح آنها کمک کننده خواهند بود.
باقری در تعریف اخلاق گفت: اخلاق فعالیتی است در فضای درون فردی برای تنظیم روابط فرد با خود و دیگران بر اساس ارزش های خوب یا بد. فضای درون فردی یا وجدان فضایی است که فعالیت اخلاقی در آنجا تبلور پیدا می کند، اما این فضا برای تنظیم روابط فرد با خود و دیگران است. در اینجا از جنبه سابجکتیو اخلاق کاسته می شود چون ارتباط فرد با دیگران باید تنظیم شود. موتور و کانون تنظیم در درون ماست و در اینجا تصمیم گرفته می شود که کاری خوب یا بد است.
وی در تعریف تربیت گفت: تربیت فعالیتی است در فضای بین فردی (نه درون فردی) یعنی بین معلم و شاگرد که هدف آن رشد و تحول درونی فرد است. آموزش و پرورش هم با هم در ارتباطند به صورت دو قطب یک طیف. بنابراین، آموزش و پرورش به صورت مجزا تحقق نمی یابند، بلکه همواره آمیزه ای از یکدیگر دارند.
استاد دانشگاه تهران ادامه داد: در بعضی از عناصر محیط آموزش و پرورش جنبه های شناختی غلبه دارد و در برخی دیگر جنبه های عاطفی و اجتماعی اما هیچ کدام خالی از دیگری نیست به دلیل ویژگی طیفی که وجود دارد.
وی در تعریف از اخلاق آموزش گفت: فعالیتی در فضای درون فردی معلم برای تنظیم روابطش با شاگرد بر حسب ارزش های خوب و بد. معلم در اخلاق آموزش با خودش درگیر است اما می خواهد روابط خود را با دانش آموز بر اساس ارزش های خوب یا بد تنظیم کند.
باقری در تعریف فرهنگ اجتماعی هم بیان کرد: چارچوب کلان تربیت و اخلاق، فرهنگ اجتماعی است که این رابطه متقابل است یعنی فرهنگ را در مقابل تعلیم و تربیت باید به صورت متقابل ببینیم. تعلیم و تربیت باید فرهنگ را هم دچار تحول کند و این رابطه یک سویه نیست که تنها فرهنگ بر تعلیم و تربیت اثرگذار باشد.
این محقق درباره الزامی که باعث انجام یک عمل می شود، گفت: باید ضرورتی باعث انجام کاری شود. الزام دو نوع است اول الزام بیرونی که قانون است و دوم الزام درونی که اخلاق است و در محکمه وجدان قرار دارد. ما در اخلاق با الزام درونی سروکار داریم یعنی می خواهیم افراد از درون حرکت کنند. البته قانون و اخلاق مکمل یکدیگر هستند و نمی توان یکی را انتخاب کرد.
وی اضافه کرد: قانون بدون اخلاق و اخلاق بدون قانون ناقص هستند. قانون بدون اخلاق نظم اجتماعی را ایجاد می کند ولی مفرهای قانونی باقی می مانند و افراد قانون را دور می زنند. در اخلاق بدون قانون هم آشوب اجتماعی ایجاد می شود ولی استثناهای خوب هم وجود دارند یعنی افراد مثبت هم می توانند وجود داشته باشند.
استاد دانشگاه تهران با طرح این پرسش که الزام درونی در اخلاق چگونه ایجاد می شود، گفت: برای ایجاد الزام درونی دو راه وجود دارد. اول حرکت از بیرون به درون مانند اعمال قانون به همراه فرهنگ سازی و دوم حرکت از درون به بیرون یعنی زیرساخت های درونی فرد مانند شناخت و انگیزش اصلاح شود و در آن صورت رفتار شکل بگیرد. این دو حرکت می توانند مکمل هم باشند.
رئیس سابق انجمن فلسفه تعلیم و تربیت ادامه داد: آموزش جریانی است که در لا به لای آن عناصر اخلاقی وجود دارد و دارای ابعاد مختلفی است که چند نمونه از آنها را مطرح می کنم. مطرح کردن خود یا فروتنی که چالش اخلاقی محسوب می شود و معلمان بر سر این بحث درگیر می شوند که می خواهند خودشان را اثبات کنند و یا فروتن باشند. اما چه کار باید کرد؟ معلمی که دیگران او را نمی شناسند باید از خود تعریف کند.
وی اظهار کرد: استاد یا معلم از طرفی باید حق خود را احیا کند هر چند که تازه استاد شده است اما از سوی دیگر با رذیلت اخلاقی خودستایی روبرو می شویم. در اینجا تفاوت فروتنی با خجل بودن نیاز به تنظیم دارد. گاهی انسان دچار اختلاط مفهومی می شود و یکی از مهم ترین وظایف اخلاق روشنگری های مفهومی است. انسان فروتن انسان خجل نیست و می تواند به طور فعال خود را آشکار کند.
وی افزود: انسان از یک سو با خودستایی و از یک سو با گم شدن حق روبروست و حرکت در این پیچ ها سخت است. تعریف از خود را باید در عمل نشان داد یعنی معلم به جای اینکه از خود تعریف کند بهتر است دانش خود را نشان دهد و به تدریج خود را اثبات کند.
این نظریه پرداز دومین عنصر اخلاقی در آموزش را چالش دوسویه انتقاد کردن از دیگران یا پرده پوشی عنوان کرد و گفت: انتقاد شرط علم ورزی است. اگر در دانشگاه اساتید انتقاد نکنند کار صحیحی نیست. انتقاد حیات علم است. در دانشگاه ما متاسفانه اساتید با یکدیگر موازی هستند. ما حق دانش و دانشگاه را ادا نمی کنیم.
وی بیان کرد: چالشی که در برابر انتقاد از دیگران مطرح است، فضیلت پرده پوشی عیب دیگران است. از انتقاد یا پرده پوشی کدام را باید انجام داد؟ هم باید انتقاد کرد و هم طوری انتقاد کرد که آسیب رسان نباشد.
وی با اشاره به آداب نقد کردن گفت: نقد باید در حضور فرد باشد. باید با مولف اثر همدلی کرد تا بفهمیم که چه می گوید. نباید به شخصیت مولف حمله کرد بلکه باید به فکر و حرف او حمله کرد. باید عمل نقد شود نه اینکه عامل نقد شود. زیرا عامل همواره بزرگتر از عمل است. پس نمی توانیم عامل را قضاوت کنیم. در انتقاد باید عزت نفس عامل را حفظ کنیم.
باقری اضافه کرد: از دیگر ابعاد آموزشی که با اخلاق ارتباط برقرار می کند تشویق و تنبیه است. تشویق و تنبیه می تواند فرد را وابسته به بیرون کند و این در همه سطوح صادق است. استاد هم می تواند وابسته به بیرون شود. اما اگر ما فرد را با ارزش عمل خودش تشویق و تنبیه کنیم، این کار معطوف به عمل خواهد بود. در جامعه آموزش و پرورش ما وزن تشویق و تنبیه معطوف به موضوعات جانبی، تبدیل به وزن اصلی شده است اما کار فرد ارزش جانبی پیدا می کند. تشویق و تنبیه نباید جای ارزش عمل را بگیرد. اگر بتوانیم تشویق و تنبیه را عمل محور کنیم و به مسائل جانبی، شان جانبی بدهیم و نه محوری توانسته ایم درست حرکت کنیم.
باقری در ادامه گفت: عنصر دیگر در نظام آموزشی مقایسه کردن با دیگران است که در جامعه ما قوی است. مقایسه توان کش و توان زدا است که به دنبال آن حسادت می آید. مقایسه لازم است اما باید نوع آن را مشخص کنیم. مقایسه خودمان با خودمان مهم تر است یا مقایسه خودمان با دیگران؟ مقایسه خود با خود یعنی من چه کارهایی می توانم انجام دهم و چه کارهایی کرده ام. این مقایسه برانگیزاننده است. اما مقایسه خود با دیگران منجر به رذیلت اخلاقی حسادت می شود. مقایسه محوری همکاری را به رقابت تبدیل و رفاقت ها را شکننده می کند. اکنون در آموزش و پرورش و دانشگاه ها بیشتر رقابت وجود دارد.
باقری بیان کرد: عنصر بعدی جدی بودن یا خودمانی بودن معلم و دانش آموز یا استاد و دانشجو است. بعضی از اساتید به سوی قطب جدیت می روند و عده ای دیگر به سوی دوستی و رفاقت می روند. جدیت گاهی با خشک بودن و بی عاطفگی اشتباه گرفته می شود. از طرفی خودمانی بودن هم شاید به منزلت استاد آسیب بزند. در این مواقع این چالش بوجود می آید که آیا جدی باشیم یا خودمانی؟
وی اضافه کرد: تعلیم و تربیت یعنی الگو بودن و بی عاطفگی و خنثی بودن در آن جایی ندارد. در این مواقع باید در نقطه های میانی طیف بایستیم. یعنی میزانی از جدیت را با میزانی از خودمانی بودن تلفیق کنیم. در اینجا با احتیاط و به تدریج باید به دانشجو یا دانش آموز نزدیک شد. به خصوص دانشجویان جوان به شدت وابسته می شوند. جدی بودن و خودمانی بودن جریانی شناور و انعطاف پذیر است زیرا افراد متفاوت هستند.
استاد فلسفه تعلیم و تربیت به عنصر اقتدارگرایی در کار معلم اشاره کرد و گفت: اقتدارگرایی به لحاظ اخلاقی مذموم است زیرا سلطه گرایی است و رابطه استاد با دانشجو شکل بهره کشی و سلطه گرایی به خود می گیرد. همیشه چالش برای استاد وجود دارد که چه کارهایی را به دانشجو می توان واگذار و چه کارهایی را نمی توان واگذار کرد. اگر کار به نفع استاد تمام شود دانشجو به استثمار کشیده می شود. اینجا مرز اقتدار با اقتدارگرایی باید روشن شود. ما تا کجا اقتدار معلمی و استادی داریم که موجب احترام است و از کجا به بعد اقتدارگرایی آشکار می شود که مذموم است؟
باقری تصریح کرد: احترام گذاشتن آمیزه ای از علاقه و عدم ورود به حریم است. اقتدار استاد از لوازم آموزش است. اقتدار باید محتوایی باشد و نه صوری. اقتدار محتوایی باید از دانش و فضیلت های اخلاقی استاد نشات بگیرد. اقتدار محتوایی از جان استاد مایه می گیرد اما اقتدار صوری از جای استاد مایه می گیرد. اقتدار مطلوب از جان استاد نشات می گیرد.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: یکی دیگر از ابعاد اخلاقی آموزش مساله تبعیض و یا مساوات است. تبعیض گذاشتن میان دانشجویان لغزش گاه اساتید است. تبعیض یعنی خودداری از دادن حق مساوی به استحقاق های مساوی و این رذیلت اخلاقی است. چرا تبعیض توسط استاد بوجود می آید؟ باورهای نادرست درباره برتری و عوامل عاطفی و یا حب و بغض در تبعیض گذاشتن تاثیر گذار است. توجیه تبعیض به کمک عوامل جانبی هم مغالطه است. تبعیض به لحاظ اجتماعی می تواند باعث شورش شود.
وی به عنصر اخلاقی دیگری در آموزش یعنی ستم و عدالت ورزی در نظام آموزشی اشاره کرد و گفت: ظلم و ستم یعنی خودداری از دادن حق به صاحب حق که با تبعیض متفاوت است. بعضی عادات غلط میان اساتید وجود دارد که باعث ظلم کردن می شود مانند این باور که نمره ۲۰ فقط متعلق به خداوند است. دوم تظاهر به سخت گیری به عنوان پرستیژ استادی است. بعضی از اساتید برای داشتن پرستیژ خود را سخت گیر نشان می دهند. سخت گیری به ویژه در سطوح عالی آموزش می تواند واقعی و لازم باشد البته در دانشگاه های ما آن چنان سخت گیری وجود ندارد.
این پژوهشگر با بیان اینکه سخت گیری بی مورد نباید وجود داشته باشد بلکه سخت گیری باید متناسب با کار باشد، گفت: تظاهر به سخت گیری به نوعی خودنمایی کردن است. انتقام گیری هم یکی از عوامل ظلم کردن استادان به دانشجویان است. ستم کردن مسئولیت حق ضایع شده را به عهده استاد می گذارد.
باقری در پایان سخنانش گفت: این مباحث نشان می دهد نمونه هایی از اخلاق در کار آموزش وجود دارد و غالبا ما را به یک رشته از چالش ها روبرو می کند که پرداختن به آنها لازم است. مساله اخلاق مساله ای صرفا شیک نیست که اگر وجود نداشت، بلا اشکال باشد. نداشتن اخلاق می تواند عوارض سنگین اجتماعی داشته باشد و بی اخلاقی می تواند باعث فروپاشی اجتماعی شود.
نظر شما